قانعی‌راد معتقد بود نخبه واقعی با شرایط می‌جنگد و دَر نمی‌رود

تعداد بازدید:۲۰۴۲
دکتر محمدامین قانعی‌راد، استاد برجسته علوم اجتماعی پس از تحمل مدت‌ها رنج و بیماری، ۲۴ خردادماه در آخرین روز ماه مبارک رمضان درگذشت.
قانعی‌راد معتقد بود نخبه واقعی با شرایط می‌جنگد و دَر نمی‌رود

 

علی‌ خورسندی‌طاسکوه، مدیر امورپژوهشی دانشگاه علامه طباطبائی و عضو هئیت گروه مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی این دانشگاه، بیان کرد:

استاد قانعی‌راد زحمات و مرارت‌های زیادی برای علوم انسانی و اجتماعی این مرز و بوم کشید؛ عاشق ایران و فرهنگ ایرانی بود؛ معتقد بود، نخبه واقعی کسی است که بماند و با شرایط بجنگد نه اینکه دَر برود!

 

استاد قانعی‌راد زحمات و مرارت‌های زیادی برای علوم انسانی و اجتماعی این مرز و بوم کشید؛ عاشق ایران و فرهنگ ایرانی بود؛ معتقد بود، نخبه واقعی کسی است که بماند و با شرایط بجنگد نه اینکه دَر برود! به عقیده من، استاد برای علوم انسانی و اجتماعی ایران «ترازی» شده بود؛ به معیاری تبدیل شده بود! سرمایه بی‌نظیر و بی‌بدیلی را از دست داده‌ایم؛

استادان بزرگی را در یکی دو دهه اخیر از دست داده‌ام؛ فقدان هر کدام‌شان خلائی است، جبران‌ناشدنی! از رفتن بعضی از آنها قلبم شکسته شد؛ مثل استاد و معلم آموزش و اخلاق مرحوم دکتر علی‌محمد کاردان! اما رفتن دکتر قانعی‌راد اندوهی غریب و جانکاه بر جانم انداخته است! سنگینی این کوچ به دیار باقی چنان است که احساس می‌کنم فروریخته‌ام! احساس می‌کنم، ملت پشتوانه فکری و معرفتی خود را از دست داده است! به معنای حقیقی کلمه استاد بود، استغنای طبع داشت؛ مرد بود و منتقد؛ جنسش اصل بود؛ اصلِ اصل! در سال ۸۷ افتخار این را داشتم که کتاب «علوم انسانی و ماهیت تمدن‌سازی» را مشترکاً منتشر کنیم؛ در آن کتاب مبحثی وجود دارد با عنوان «علوم انسانی، ذهن جامعه»؛ ایشان قلباً باور داشت که علوم انسانی مغز و ذهن هدایت‌گر جامعه است و تمام دشواری‌ها و دشخواری‌های ما از خلاء این ذهن هدایت‌گر اجتماعی ناشی می‌شود. در مبحث «علوم انسانی، ذهن جامعه» به نحو بسیار استادانه‌ای بین علوم انسانی، جامعه و فرهنگ پل زده است (مانند آثار بسیار ارزنده دیگرش)؛ معتقد بود: تکوین علوم انسانی، واکنش فکری نخبگان جامعه به چالش نظم و بحران‌های اجتماعی و واکنش اندیشه‌ای خود جامعه برای دفاع از حدود خود بود و نخبگان فکری تنها حاملان این واکنش بودند. استاد قانعی‌راد زحمات و مرارت‌های زیادی برای علوم انسانی و اجتماعی این مرز و بوم کشید؛ عاشق ایران و فرهنگ ایرانی بود؛ معتقد بود، نخبه واقعی کسی است که بماند و با شرایط بجنگد نه اینکه دَر برود! به عقیده من، استاد برای علوم انسانی و اجتماعی ایران «ترازی» شده بود؛ به معیاری تبدیل شده بود! سرمایه بی‌نظیر و بی‌بدیلی را از دست داده‌ایم؛ در هر جلسه‌ای، هر جا که می‌خواستیم تنی چند از اندیشمندان ممتاز در علوم انسانی و اجتماعی کشور را دعوت کنیم، اولین نفری که به ذهن ما می‌رسید، استاد قانعی‌راد بود! آخرین باری که با ایشان سعادت گفت‌وگو داشتم، اردیبهشت‌ماه بود؛ در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی؛ در جلسه نقد کتاب ارزشمند استاد فراستخواه (که وجود نازنین‌شان بی‌بلا و بی‌گزند باشد)، با عنوان «گاه و بی‌گاهی دانشگاه در ایران». در آن جلسه با آن روحیه و طبع طنزی که داشت، برگشت به شوخی به من گفت «تو که سوء سابقه پژوهشی خوبی داری، چرا به مؤسسه… کمک نمی‌کنید»! ایشان اهل قلم و صاحب آن بود؛ انشاءالله که با پیغمبران و صالحان الهی محشور شود. پایان این سخن با سعدی است! شاید آرام‌بخش و التیام‌بخش دلها باشد:

یک‌ چند به کودکی به استاد شدیم؛

یک‌چند ز استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

از خاک در آمدیم و بر خاک شدیم!

با آرزوی بقای عمر برای سایر عزیزان و استادان فرهیخته این مرز و بوم! انشاءالله…


نظر شما :